وقتی یک لحظه فکر میکنید، میبینید بصورت روزانه در حال پخش کردن حجم زیادی اطلاعات در مورد خودمان هستیم. اکثر ما احتمالا وقت زیادی برای اینکه به این مسئله فکر کنیم اختصاص نمیدهیم و طبق یک اعتماد (یا جهل خودخواسته) به اینکه این اطلاعات چه قدرتی به افراد اشتباهی که ممکن است به آن دسترسی داشته باشند میدهد، عمل میکنیم.
حجم اطلاعات دیجیتالی که ما در مورد خویش تولید میکنیم هیچوقت کمتر نخواهد شد؛ همچون خمیردندانی که از تیوب خود خارج شده و خیلی سخت میشود آن را به داخل تیوب برگرداند. اما میتوان برای اهمیت حفظ حریم شخصی ایستاد، از مجموعههایی که به این موضوع احترام میگذارند حمایت نمود و از شرکتهایی که بیرحمانه برای آن اهمیتی قائل نیستند دوری کرد.
برای خرید چند اپلیکیشن روی گوشی همراهتان پول پرداختهاید؟ بخاطر نمیآورم اولین بار کجا این جمله را شنیدم، اما ایده اصلی این بود…اگر شما برای خدمات یا محصولاتی پول نپرداختید، در حقیقت شما مشتری نیستید بلکه خود محصول هستید. اطلاعات جذاب شما در حال فروخته شدن به این و آن است. چند سرویس آنلاین میشناسید که اطلاعات حساس شما را در اختیار دارند، بابت خدماتشان هزینه ای نمیگیرند، در چشم بر هم زدنی متن “شرایط استفاده”شان را با تیک موافقت رد کردید و به حریم شخصیتان فکر نکردید؟ اولین اپهایی که به ذهن من متبادر میشوند، از من درآمد سازی مستقیم نداشته، هر روز مورد استفادهام هستند و حاوی اطلاعات حساسی هستند که خودم با آنها به اشتراک میگذارم عبارتند از: جیمیل، نقشه گوگل، Waze، اسنپ چت، Evernote، Weather.com، دراپ باکس، Venmo، و Medium. معنی این چیست؟ من در حال به اشتراک گذاشتن شماره تلفن و آدرس ایمیلهای تمام همکاران و دوستانم، ارتباطاتم با آنها، رسید تمام خریدهای آنلاین و سرویسهایی که ثبت نام میکنم، اطلاعات موقعیت مکانیام بصورت لحظهای، عکسهایی که میگیرم، عمیقترین افکار شخصیام، افکار و یادداشت های کاری ام، عکسها و فایلهایی که آنقدر برایم مهم هستند که از آنها بکاپ بگیرم، اطلاعات و مخارج بانکیام، و تفکراتی که برای استفاده ی عمومی دارم. لعنت! احساس میکنم همه چیزم ریخته بیرون. این در حالیست که در مقام مقایسه با اغلب مصرف کنندگان در اطرافم، وقتی صحبت از میزان اجتماعی بودنم یا میزان حساس بودنم به اینکه باید لایههای امنیت دیجیتالی را بیشتر کنم، میشود، شاید من نزدیک به یک انسان “پارانوئید” بنظر برسم.
میدانم این مسئله که بخواهیم تلاش کنیم از همه ی این موارد در دنیای مدرن جدا شویم، تقریبا غیر ممکن بنظر میرسد. اما من تمایل دارم که انتخابهایی کنم که رایج نیستند. انتخاب من اینست که دیگر چیزی را در فیسبوک به اشتراک نگذارم چرا که مسئولان فیسبوک بخوبی نشان دادهاند که مشکلی با سو استفاده از حریم شخصی کاربران ندارند. فیسبوک برای شما هیچ اهمیتی قائل نیست. تنها چیزی که فیسبوک در آن سرمایه گذاری کرده است، بدست آوردن هر آنچه از شما در نقاط داده های دیجیتال موجود است و استفاده برای اهداف بازاریابی و یا سو استفاده از آنهاست. نیازی به توضیح بیشتر نیست، همه حقایق مشخص و سیاه و سفید هستند.
فیسبوک تافتهی جدابافته نیست. آنها تنها در چیزی که بسیاری از کمپانی ها در تلاش انجام آن هستند، بهتریناند؛ یعنی ترکیب و نشانه گذاری تمام اطلاعاتی که ما به رایگان به آنها میدهیم و فروش این داده ها به هر کسی که فکر میکند برای هدفی میتواند از آنها استفاده کند. شرکت اپل در این زمینه قابل احترام است چراکه برای حفظ حریم شخصی مشتریان خود و هر کس دیگری به جنگ با نهادهای نظارتی رفته است. امیدوارم که چنین چیزی فقط در حرف نباشد. اگرچه با توجه به زندگی شخصی تیم کوک (مدیرعامل اپل) گمان میکنم او که رهبر یک شرکت قدرتمند و تاثیرگذار است برای حفاظت از اطلاعات حساس زندگی ما و حق ما در مورد اینکه میخواهیم اطلاعاتمان با چه کسی و به چه شکلی اشتراک گذاری شود، احترام زیادی قائل است. امیدوارم این رویکرد وی بتواند تقاوتی را ایجاد کند.
شاید بهتر باشد تقصیر را گردن خودمان بندازیم که مطمئن هستیم جایی در متن “توافق نامه” سرویسهای آنلاین که امضا میکنیم (تیک میزنیم) یک پاراگراف در مورد احترام به مرزهای حریم شخصی نوشته شده است. شاید هم برای استفاده از خدمات ارزشمند و رایگانی که این اپلیکیشنها به ما ارائه میکنند زیادی حریص هستیم. اگر هولناکترین جنبه های منفی در مورد نقض حریم شخصی را درک کنیم، مانند آنچه فیسبوک انجام میدهد یا افشاگریهایی که ادوارد اسنودن در مورد آژانس امنیت ملی آمریکا انجام داد، آن موقع متوجه میشویم که معامله با “شیطان” آنقدرها هم سخت نبوده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.